بی‌شک، فرزندان، سرمایه‌های بی‌بدیلی هستند که جوانی و روزهای طلایی انسان را به خود گره می‌زنند و مسلّما هرچه بیشتر در راه پرورش صحیح آن‌ها کوشیده شود، درخت وجودی آنها بهتر به ثمر خواهد نشست.

در میان مطالب گوناگون علمی، اجتماعی، فرهنگی و ... به دنبال مطلبی خانوادگی، مفید و ارزنده برای این شماره از نشریه بودم؛ مطلبی که به جای ارائه اطلاعات صرف، کاربردی و راهگشا باشد و در واقع گرهی را باز کند و یا راه حل جدیدی نشان دهد... تا اینکه جزوه‌ای به نام «خورشید خانه‌ات باش» (از دکتر شهربانو حقیقت و رزا خورشیدی) به دستم رسید و پس از مطالعه، برآن شدم تا بخش‌هایی از آن را (البته با اندکی تغییر و تلخیص) برای خوانندگان خوب نشریه «نسیم رحمانی» نقل کنم. مطالبی که در اینجا گفته می‌شود شاید اکثر ما با آن مواجه بوده‌ایم و درگیر و دار زندگی با آن دست و پنجه نرم کرده‌‌ایم.

شاید همه شما قبل از ازدواج و بچّه دار شدن، تصوّر می‌کردید که پدران و مادران خیلی موفّقی خواهید بود. هر وقت در صف اتوبوس یا در فروشگاه‌های بزرگ، کودک بهانه‌گیر و پرسروصدایی می‌دیدید که آبرو برای مادرش نگذاشته است و بعد واکنش مادر او را می‌دیدید، ابرو به هم می‌کشیدید و به خود اطمینان می‌دادید که این صحنه‌ها هرگز برای شما اتّفاق نخواهد افتاد؛ چراکه شما از نسل بهتری هستید و بچّه‌های خود را منطقی بار می‌آورید. ولی در عمل چه شد؟! آیا احساس نمی‌کنید که قدری، لااقل قدری با رؤیاهای قبل، فاصله دارید؟! به راستی علّت چیست؟

در کشورهای مختلف جهان، همواره در پی یافتن راه‌های بهتر برای رشد و شکوفایی نسل آینده خود هستند. اما افسوس که «مهارت‌های برقراری ارتباطات مؤثّر انسانی» آن چنان که باید جدّی گرفته نمی‌شود؛ مهارت‌هایی که بیش از 80% از موفقیت افراد را در خانواده رقم می‌زنند.

با مراجعه به خاطرات دوران کودکی، همه افراد، رفتارهایی را از والدین خود به یاد می‌آورند که سخت آزارشان می‌داده است؛ مثل طرفداری از خواهر بزرگتر، تحمیل کردن یک سری قوانین و یا ... و کودکان دیروز و والدین امروز، همان رفتارها را از خود بروز می‌دهند و این چرخه معیوب مرتب در حال تکرار شدن است.

در این‌جا مهمترین راهکار این است که یاد بگیریم احساسات کودکان را درک کنیم. این احساسات برای آنها واقعی است و کودک باید بتواند در مورد آن احساس، آزادانه با پدر و مادر خود صحبت کند.

این عبارات برای همه آشناست:

- همچین می‌کنی که انگار دنیا به آخر رسیده... سر هیچ و پوچ این همه سروصدا به راه نینداز... تو باید خواهر کوچکترت رو دوست داشته باشی... یه وقت به عمه نگی کلم پلو دوست نداری‌ها... ترس که نداره... چرا بی‌خودی می‌ترسی؟!

تمام این عبارات، به معنای عدم درک و پذیرش احساسات آنهاست و همین باعث می‌شود کودکان احساسات خود را نشناسند و در بزرگسالی هم با مشکلات عمده ارتباطی مواجه شوند. به جای عبارت بالا می‌توان گفت:

- مثل اینکه خیلی دلخور هستی... خراش کوچکی به نظر می‌یاد ولی مثل اینکه خیلی درد داره!... از این که این خواهر کوچولوت تمام وقت مرا می‌گیرد، ناراحتی؟ لابد دوست داری مثل یک سال پیش، تنها بچه ما باشی. این‌طور نیست؟!... تو کلم‌پلو دوست نداری، عمه هم همون رو درست کرده... - می‌دونم که تاریکی آزارت می‌دهد...

در واقع فرق عبارت‌های دسته دوم با دسته اوّل این است که در عبارت‌های دسته اول، احساسات کودک، انکار و نادیده گرفته می‌شود؛ ولی در عبارت‌های دسته دوم، انگار مادر، آینه‌ای روبروی احساسات کودک گرفته است و به او کمک می‌کند که

احساس خود را بشناسد و سپس به خوبی با آن کنار بیاید و به این ترتیب، رابطه مادر و کودک هم بسیار دلنشین می‌شود.

اهمیّت مسئله در اینجاست که تا وقتی احساسات بچّه‌ها بیرون ریخته نشود و به آنها توجّه نشود، نمی‎توان آنها را تغییر داد. پس یادمان باشد که تا وقتی احساس بد تخلیه نشود، نمی‌توان احساس خوب را جانشین آن ساخت.

مثلاً دختر خردسالی که اسباب‌بازی جدیدی خریده و همان روز، دوست مادرش که دختری هم‌سن او دارد، به خانه آنها می‌آید. در این‌جا اگر مادرش بگوید: «خب مریم جون، یک دقیقه هم بده این بچه بازی کند... این قدر خودخواه نباش... آبروی مرا بردی» اوضاع بدتر می‌شود؛ ولی اگر بگوید: «چقدر اسباب‌بازی جدید برای آدم عزیزه، گاهی اصلاً دلش نمی‌خواد اونو به کسی بده... خب الهه جان، مریم هروقت دلش خواست، اسباب بازیش رو به تو هم می‌ده، حالا فعلاً با این اسباب‌بازی‌ها بازی کن تا ببینم چه می‌شود».

نیم ساعت بعد، مادر صدای مریم را می‌شنود که می‌گوید: «بیا الهه، یک کمی هم تو بازی کن.»

به طور کلّی پیام اصلی مهارت انعکاس احساسات این است که به کودکان خود کمک کنیم با احساسات خود کنار بیایند. این مهارت تنها در مورد کودکان خردسال کاربرد ندارد و برای هر سنّی مفید است.

برای کمک کردن به کنار آمدن با احساسات، یک عکس‌العمل چهاربخشی در قبال گلایه‌ها و شکایات کودک نشان دهیم:

1- با توجّه کامل به صحبت او گوش کنیم.

2- با استفاده از کلماتی مانند راستی؟... خب... عجب!... فهمیدم... درسته و... علاقه خود را به ادامه گفت‌وگو و نیز درک احساس او نشان دهیم.

3- احساس او را بیان کنیم. (مثلاً: دلخور شدی یا از این رفتار خوشت نمی‌یاد و یا...)

4- آرزوها و خواسته‌های کودک را در قالبی خیالی و اندکی طنزآمیز به زبان آوریم.

بیایید هنگامی که کودکتان آزرده است، دست از کار بکشید. مستقیماً به چشم‌های او نگاه کنید. وقتی کودک حرفش را زد، درک خود را از احساس او بیان کنید. مثلاً بگویید: تو خیلی ناراحت شدی، یا عصبانی شدی... درست است؟ در اینجا کودک یا می‌گوید بله و یا درک و دریافت شما را تصحیح می‌کند. مثلاً می‌گوید: خیلی حالم گرفته شد! در اینجا کودک تقریباً به مرحله تخلیه هیجان رسیده است.

سپس می‌توانید با لحنی طنزآمیز به او بگویید: دلت می‌خواست قالیچه حضرت سلیمان داشتی و می‌تونستی روی اون بنشینی و پرواز کنی تا زود به مدرسه برسی و ناظم دعوات نکنه؟ چقدر خوب بودا مگه نه؟!

این‌جاست که کودک احساس می‌کند زخم روانش بهبود یافته است و درنتیجه به آرامش می‌رسد.

ادامه دارد...

 


نشریات

اوقات شرعی

آمار سایت

کاربران
25399
مطالب
257
نمایش تعداد مطالب
1141162