راحت جان، مونس دلها سلام! یوسف گمگشده زهرا سلام!
نمیپرسم از حالت که خوب میدانم گرفته و محزونی، خوب میدانم که من و امثال من که ادعای دوست داشتنت را داریم از همه کار برای خوشحال کردنت دریغ کردهایم.
میدانم وقتی شیطان در گوشمان زمزمه میکند تا جوانی از زندگیات لذت ببر؛ بدون توجه به اینکه برخی از این خوشگذرانیها به قیمت شکستن دل توست، به حرف او گوش میدهیم.
میدانم که بسیار گنهکاریم؛ ولی تو بزرگواری کن و از گناهانمان بگذر و سری به دریای طوفانی چشمانمان بزن.
سرورم؟!
باید بگویمت دلم خیلی گرفته است، از این آدمهایی که ذرهای انسان نیستند... خیلی وقتها با حرفهایشان شیشه دلم را میشکنند اما من فقط به خاطر تو و خدای تو سکوت میکنم تا مبادا دل کسی را بشکنم.
مونس جانم؟!
بیا و بر لبانم گلِ خنده بکار و دریای بیکران